من از زندگی تو هوات خستم .. ازت خستم و باز وابستم نگو ما کجاییم که شب بین ماست .. خودم هم نمیدونم اینجا کجاست.بیا با هوای دلم سر نکن .. بهت راست میگم تو باور نکن از این فاصله سهممو کم نکن.. بهت خیره میشم نگاهم نکن.تو رنجیدی و دل ندادم بری .. خودم رو فراموش کردم تو یادم بری تو یادم بری .. زندگیم سرد شه ..یه روز این پسر بچه هم مرد شه.ولی هر شب از خواب من رد شدی.. به هر راهی رفتم تو مقصد شدیدرست لحظه ای که ازت میبرم .. تحمل ندارم شکست میخورم.نمیشه تو این خونه پنهون بشم.. بهم سخت میگیری آسون بشم اگه پای من جاده رو برنگشت .. فراموش کن بین ما چی گذشت....
+نوشته
شده در 1 / 10 / 1391برچسب:, ;ساعت1:56;توسط ♥♥̉̉̉♥mina♥♥̉̉̉♥; |
|
(Gripin (Sen Gidiyorsun Gidiyor ellerin Gidiyor sesin Gidiyor nefesin,ama Hepsinden önce Sen gidiyorsun Gidiyor yarınım Gidiyor evvelim Yaşamım,sebebim gidiyor,ama Hepsinden önce Sen gidiyorsun Kalıyor yastığıma sinmiş kokun Kalıyor sevişmelerimizin son şahidi Sen gidiyorsun Gitmek tüm kalanları yanında götürmekmiş Ben bilmem,sen bilirsin elbet Sen gidiyorsun Dur,dur gitme Bir bakış borcun var bana Son gidişinden Vur,kır,parçala Sen kazan bu aşkı Ama bırak benim olsun Harcanacak son kurşunlar Sen yaz,sen oyna Kalan tüm perdeleri Ama bırak benim olsun Bize dair bütün alkışlar داریمیری دستهات دارن میرن صدات داره میره نفست داره میره ولی قبل از همه اینا تو داری میری فردای من داره میره گذشته من داره میره زندگی من،دلیل من داره میره ولی قبل از همه اینا تو داری میری بوی تو روی بالش من میمانه آخرین نشانه راز و نیاز عاشقانه ما داریمیری رفتنت همه یادگاری هاتو میبره من نمیدونم ولی مطمئنا تو میدونی داریمیری صبر کن،بایست بهم یه نگاه بدهکاری از آخرین رفتنت آسیب بزن،بشکن،خراب کن برنده این عشق باش ولی بذار آخرین گلوله مال من باشه بنویس و همه صحنه ها رو بازی کن ولی بذار تشویق مون مال من باشه
+نوشته
شده در 28 / 9 / 1391برچسب:, ;ساعت11:16;توسط ♥♥̉̉̉♥mina♥♥̉̉̉♥; |
|
آدمها را دوست دارم ، همانهایی که بدی هیچکس را باور ندارند ، همانهایی که برای همه لبخند دارند ، همانهایی که بوی ناب انسانیت میدهند ، و من باور دارم که تو از همانهایی .
+نوشته
شده در 27 / 9 / 1391برچسب:, ;ساعت16:11;توسط ♥♥̉̉̉♥mina♥♥̉̉̉♥; |
|
دارم یخ میزنم کم کم تو این سرمای بی وقفه همه جا برفه این روزا ولی دستات مثل سقفه دارم یخ میزنم کم کم به آغوشت برمگردن نخواه چشمامو خیس از اشک نزار گم شم تو این بارون . نزار باور کنم نیستی نمیشه باورش سخته همیشه اولش خوبه همیشه اخرش سخته نخواه باورکنم نیستی نمیشه باورش سخته همیشه اولش خوبه همیشه اخرش سخته . دیگه کار از کار گذشت منم با حرفات خوشم ولی چشمات میگفتن که کم کم باید بارو بست از وقت رفتنت چشام هر شب غرق اشکمه اگه اینه عشق اگه اینه اخرش اگه از اول فقط این بود باورت اگه هرچیزی خوردت کرد رفت اگه مشکلات روبت کردن من بیشتر شکستمو رفتنت میده بیشتر شکنجم نامه هاتو حفظم من همه خاطراتو دیگه حس کردم نزار غرور کاری کنه گذشت نکنیم بیا برگرد مانه هارو بشکن پس همیشه اولش عشقه همیشه اولش خوبه کجای جاده جا موندی دلم بد جوری آشوبه نمیدونی چه دلتنگم نمیدونی چه بی تابم به رویا دلخوشم هرشببه امیدِ تو میخوابم نمیدونی نمیدونی چه بی تابم . نخواه باورکنم نیستی نمیشه باورش سخته همیشه اولش خوبه همیشه اخرش سخته نخواه باورکنم نیستی نمیشه باورش سخته همیشه اولش خوبه همیشه اخرش سخته
+نوشته
شده در 27 / 9 / 1391برچسب:, ;ساعت15:42;توسط ♥♥̉̉̉♥mina♥♥̉̉̉♥; |
|
همه چيز را بخاطر تو دوست دارم من غم را در سكوت ،سكوت را در شب،شب را در بستر ،بستر را براي انديشيدن به تو دوست ميدارم من عشق را در اميد ،اميد را در تو ،تو را در دل، دل را در موقع تپيدن به خاطر تو دوست دارم . من خزان را به خاطر رنگش، و بهار را به خاطر شكوفه هايش و خدايي كه دل را براي تپش ،تپش را در پاسخ ،پاسخ را در چشمان قشنگ تو براي عصيان زندگي آفريد دوستدارم
+نوشته
شده در 27 / 9 / 1391برچسب:, ;ساعت1:41;توسط ♥♥̉̉̉♥mina♥♥̉̉̉♥; |
|
همدم دیرین من،ای نشان عشق و وفا ای مایه تسکین من؛عاشقتر از عاشق تویی ای؛بانی آسایشم ؛ دلداده لایق تویی .... ای مایه آرامشم ؛ ای ناجی عشق آفرین تو محرم راز منی ...ای آشنا با درد من تو شعر آواز منی ... سوز منی ... ساز منی عاشقتر از عاشق تویی...ای بانی آسایشم ...دلداده لایق تویی ای مایه آرامشم ... در حریم اندیشهام پروانه خوشبال منی ...ای همیشه مقصود من تو کعبه آمال منی ... عاشقتر از عاشق تویی ای بانی آسایشم ... دل داده لایق تویی ... ای مایه آرامشم در ذهن من تنها تویی ...والاتر از پندار من ای تکیهگاه هستیم ای برتر از گفتار من ای مایه کردار من عاشقتر از عاشق تویی ای ....
+نوشته
شده در 26 / 9 / 1391برچسب:, ;ساعت13:48;توسط ♥♥̉̉̉♥mina♥♥̉̉̉♥; |
|
نمیدانم قبل از رفتنت هم شب آنقدر سیاه بود ؟! به سیاهی فکر می کنم و به شب ها..... شب ها ... مو هایم سفید شد ! هوا سرد است..... مراقب خودت باش ..... راستی تا یادم نرفته بگویم که چند آینه خریده ام تا تنهایی ام را پر کنم !..... این شبها صدای قلبم خیلی بلند شده ! نمی گذارد بخوابم .....تپش ها...... بریده بریده می گویند : برگرد ....... خشایار فکی
+نوشته
شده در 25 / 9 / 1391برچسب:, ;ساعت14:13;توسط ♥♥̉̉̉♥mina♥♥̉̉̉♥; |
|
نمیدانم قبل از رفتنت هم شب آنقدر سیاه بود ؟! به سیاهی فکر می کنم و به شب ها..... شب ها ... مو هایم سفید شد ! هوا سرد است..... مراقب خودت باش ..... راستی تا یادم نرفته بگویم که چند آینه خریده ام تا تنهایی ام را پر کنم !..... این شبها صدای قلبم خیلی بلند شده ! نمی گذارد بخوابم .....تپش ها...... بریده بریده می گویند : برگرد ....... خشایار فکی
+نوشته
شده در 25 / 9 / 1391برچسب:, ;ساعت14:13;توسط ♥♥̉̉̉♥mina♥♥̉̉̉♥; |
|
تـمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که، ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت . انـدازه مـی گـیـری ! حسـاب و کـتـاب مـی کـنـی ! مقـایـسـه مـی کـنـی ! و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته ای ، کـه زیـادتـر گذشـتـه ای ، که زیـادتـر بـخـشـیـده ای ، به قـدر یـک ذره ، یک ثانیه حتی ! درست از همانجاست که توقع آغاز می شود و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که به نام عشق می بریم…!
+نوشته
شده در 25 / 9 / 1391برچسب:, ;ساعت1:3;توسط ♥♥̉̉̉♥mina♥♥̉̉̉♥; |
|
ســــر زده بیــــــا … کمــــــﮯ آشفتــــگی بــــد نـیست … آن وقــــــت … تکــــــاندن ِ شانــــــه هاﮮ ِ پُـر غُـبــــــار و مُرتب کردن ِ موهــــــاﮮ ِ پریـشــــــانت ، بهانـــــــﮧ اﮮ مـﮯشود براﮮ ِ زندگـــــــﮯ . . . . . . بــــاز هـــــم خیال تــــو مــــرا “برداشــــت” کجــــا می بــــرد نمــــی دانــــم!
+نوشته
شده در 24 / 9 / 1391برچسب:, ;ساعت23:56;توسط ♥♥̉̉̉♥mina♥♥̉̉̉♥; |
|