اعجاز...
از کدوم خاطره برگشتی به من ...که دوباره از تو رویایی شدم...همه دنیا نمیدیدن منو...من کنار تو تماشایی شدم...از کدوم پنجره میتابی به شهر...که شبونه با تو خلوت میکنم...من خدارو هر شب این ثانیه ها...به تماشای تو دعوت میکنم...تو هوایی که برای یک نفس ...خودمُ از تو جدا نمیکنم....تو برای من خود غرورمی...من غرورمُ رها نمیکنم ... تا به اعجاز تو تکیه میکنم ... شکل آغوش تو میگیره تنم... اون کسی که پیش چشم یک جهان ... به رسالت تو تن میده منم... تو هوایی که برای یک نفس... خودمُ از تو جدا نمیکنم... تو برای من خودِ غرورمی ... من غرورمُ رها نمیکنم......
نظرات شما عزیزان:
+نوشته
شده در 22 / 9 / 1391برچسب:, ;ساعت20:32;توسط ♥♥̉̉̉♥mina♥♥̉̉̉♥; |
|